چه رابطهای میان طلا و دلار وجود دارد؟
به گزارش ش بکه اطلاعرسانی طلا و ارز به نقل از افایکسامپایر، قیمت طلا، در حقیقت، چیزی در مورد طلا به ما نمیگوید. تنها چیزی که افزایش مداوم قیمت طلا به ما میگوید این است که این دلار آمریکا است که همچنان قدرت خرید خود را از دست ارتباط دلار و بورس میدهد.
در خصوص جایگزینی دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی، باید از خودمان بپرسیم، آیا جایگزین بهتری وجود دارد؟ لطفا به نمودار زیر (شاخص دلار آمریکا) توجه کنید:
اطلاعاتی در نمودار بالا وجود دارد که ممکن است درک ما را از وضعیت فعلی دلار آمریکا تغییر دهد. یعنی شاخص دلار آمریکا امروز در همان سطحی است که سی و پنج سال پیش در سال 1987 بود.
همچنین، شاخص دلار آمریکا نسبت به پایینترین سطح خود در سال 2008، چهل درصد افزایش یافت.
حال، بیایید نگاه کنیم که شاخص دلار آمریکا در ده سال گذشته چگونه بوده است…
در نمودار بالا میبینیم که دلار آمریکا از اواسط سال 2014 حدود 25 درصد افزایش یافته است و با نگاهی به هر دو نمودار، به نظر میرسد سطوح حمایتی بالاتری به تدریج در 70، 80 و 90 ایجاد کرده است.
دلار آمریکا، یوان چین و طلا
اکنون، بیایید به یکی از ارزهایی بپردازیم که در شاخص دلار آمریکا وجود ندارد. یوان چین هم به صورت جداگانه و هم با سایر ارزها به عنوان جایگزینی برای دلار آمریکا ذکر شده است. لطفا نمودار زیر را ببینید.
همانطور که نقش چین در تجارت بینالملل رشد کرده است، توجه زیادی نیز به پول آن معطوف شده است.
در چند سال گذشته شاهد تقویت یوان در برابر دلار آمریکا بودهایم، اما احتمالا جایگزین مناسبی برای دلار آمریکا نباشد.
یوان همچنین به عنوان جایگزینی برای دلار برای قیمتگذاری بینالمللی طلا پیشنهاد شده است. این نیز بعید است اتفاق بیفتد.
با این حال، تا زمانی که انتظارات دربارهی طلا تغییر میکنند، صبحت کردن دربارهی انتخاب یوان به جای دلار برای قیمتگذاری طلا بیفایده است.
نتیجهگیری
دلار آمریکا ارز ذخیرهی جهانی است. این حقیقت به احتمال زیاد به زودی تغییر نخواهد کرد - مگر اینکه یک انفجار فاجعهبار برای دلار رخ دهد. انفجار فاجعهبار مستلزم طرد و انکار کامل دلار است.
البته ممکن است این اتفاق بیفتد. مشکل این است که ارز دیگری وجود ندارد که به احتمال زیاد بتواند جای دلار آمریکا را بگیرد. تا زمانی که هر فاجعهی بالقوه به واقعیت تبدیل شود، نامزدهای احتمالی احتمالا در وضعیت بدتری قرار خواهند گرفت.
جایگزینهای دیگری مانند ارزهای دیجیتال پیشنهاد شده است، اما اینها ارز یا پول نیستند. آنها فرآیندهایی برای انتقال خصوصی پول هستند. ویژگی حفظ حریم خصوصی نیز برای مدت طولانی دوام نخواهد داشت، زیرا دولتها و نهادهای نظارتی، به صحبت و به عمل، قصد اعمال کنترلهایی بر این قبیل ویژگیهای رمز ارزها دارند.
همهی ارزها جایگزین پول واقعی، یعنی طلا هستند. و از آنجایی که همهی دولتها ارزهای خود را متورم میکنند و از بین میبرند، احتمال تقویت مجدد طلا به عنوان وسیله مبادله بینالمللی همچنان افزایش مییابد.
با این حال، پیش از رسیدن به این نقطه، باید خیلی چیزهای بدتر اتفاق بیفتد. خطر و احتمال زیادی وجود دارد که دولتها در سرتاسر جهان در نهایت، تسلیم پولهای بیارزش شوند.
موشکافی ارتباط بازار سرمایه و دلار
تلاش جهت شناخت نوع ارتباط بازار سرمایه و متغیرهای اقتصادی از دیرباز مورد بررسی تحلیلگران این حوزه بوده است؛ همچنان که در شرایط کنونی کشور نوع اثرگذاری (اثرپذیری) قیمت سهام شرکتها، به نمایندگی از بازار سرمایه و قیمت دلار بهعنوان مؤلفه اصلی بازار پول و یکی از اصلیترین مؤلفههای اقتصادی بحثبرانگیز شده است.
بررسی پژوهشهای پایهای در این رابطه نشان میدهد در مبانی نظری مربوط به بازارهای مالی بر نوع رابطه علت و معلولی و حتی در مواردی وجود رابطه بین شاخص قیمت سهام (بهعنوان معیار بازار سرمایه) و قیمت دلار اتفاقنظری وجود ندارد.
دُرنبوش۱ و فیشر۲ در سال ۱۹۸۰ با طرح «مدلهای جریانگرا»۳ ارتباط بین این دو بازار را یکسویه و از سمت ارز بر سرمایه معرفی کردهاند. در این دیدگاه چنین استدلال میشود که کاهش ارزش پول داخلی (افزایش قیمت دلار) سبب میشود که صادرات شرکتها در سطح بینالملل ارزانتر شده و به افزایش درآمد آنها منجر شود؛ در ادامه این عامل سبب افزایش قیمت سهام شرکتهای مذکور میشود و رونق بورس را به دنبال دارد؛ به عبارتی بر اساس این دیدگاه، رابطهای مثبت بین نرخ ارز و شاخص بورس وجود دارد؛ همچنین دُرنبوش و فیشر نرخ ارز را علت و شاخص بورس را معلول معرفی میکنند۴٫
در مقابل، دیدگاه «سهامگرا»۵ بیانگر رابطهای منفی و یکسویه بین شاخص بورس و قیمت دلار است؛ آنهم از سمت بازار سرمایه بر بازار ارز. در این دیدگاه برنسون۶ در سال ۱۹۸۳ رابطه بین نرخ ارز و قیمت سهام را منفی اعلام میکند و معتقد است که کاهش قیمت سهام موجب کاهش ثروت سرمایهگذاران داخلی میشود. این امر موجب کاهش تقاضای پول و در نهایت کاهش نرخ بهره خواهد شد و کاهش نرخ بهره نیز موجب خروج سرمایه از بازارهای داخلی شده و گرانتر شدن دلار را به دنبال دارد. این دیدگاه بر پایه این اعتقاد که قیمت ارز توسط سازوکار بازار تعیین شده است توضیح میدهد که با رونق گرفتن بازار سرمایه، سرمایههای خارجی به بازارهای داخلی جذب میشوند و در این صورت، افزایش عرضه ارز خارجی (با فرض ثبات سایر شرایط) منجر به کاهش قیمت آن شده و افزایش تقاضای پول رایج داخلی را به دنبال دارد۷٫ برای مثال سهامداری که به سبب افت شاخص متحمل کاهش ثروت (کاهش ارزش سبد سهام) شده است این کاهش ثروت را بهطور معمول در کاهش سطح تقاضا نسبت به دوره قبل منعکس خواهد کرد که تقاضا برای پول هم مشمول این قاعده خواهد بود؛ در ادامه با کم شدن میزان تقاضا در بازار پول (با فرض ثبات سایر مؤلفههای مؤثر بر تقاضا و ثابت بودن حجم پول)، نرخ بهره بازارهای داخلی کاهش یافته و از جذابیت این بازار برای سرمایهگذاران (داخلی و خارجی) کاسته میشود. اگر همچنان سایر عوامل مؤثر را ثابت بدانیم بهمرور سرمایهگذاری در خارج از کشور به گزینه بهتری تبدیل خواهد شد و در ادامه به سبب افزایش عرضه پول داخلی و بالا رفتن تقاضا برای دلار (جهت تبدیل ریال به دلار) موجبات کاهش ارزش پول داخلی و افزایش قیمت دلار (بهعنوان رایجترین ارز خارجی) فراهم میشود. این در حالی است که در شرایط کنونی، به علت وجود موانع بر سر راه سرمایهگذاری خارجی، اثر این کانالِ انتقال بسیار محدود شده است.
سوا از مباحث تئوریک و موضوع تفاوت در جهت ارتباط ارز با بازار سرمایه، به نظر میرسد که برخی از اختلافنظرها در خصوص ارتباط میان بازار سرمایه ایران و قیمت دلار ناشی از عدم تعریف دقیق نرخ ارز است. در ادبیات اقتصادی سه نوع نرخ ارز تعادلی وجود دارد و بسته به اینکه مراد شخص اظهارنظرکننده کدام یک از این سه تعریف باشد، ارتباط میان نرخ ارز و بازار سرمایه و اثرپذیری آنها از یکدیگر میتواند متفاوت باشد.
اولین نرخ ارز، «نرخ ارز تعادلی واقعشده» است و قیمتی است که ارز در بازه زمانی کمتر از یک روز معامله میشود. در این رابطه، از آنجا که ارز در بازه زمانی کوتاهمدت، بیشتر نقش یک ابزار برای سرمایهگذاری را دارد، رفتار آن نیز شبیه قیمت دارایی است؛ ازاینرو نرخ ارز واقعشده، به شدت تحت تأثیر انتظارات است و بهسرعت به انتشار اخبار پاسخ میدهد. نرخ ارز دوم، «نرخ ارز تعادلی رفتاری» است که برای اطلاق به نرخ ارز در بازههای زمانی کوتاهمدت یعنی کمتر از یک سال و بیشتر از روز استفاده میشود. این نرخ عمدتاً تحت تأثیر ورود و خروج ارز به کشور است و به همین دلیل با تغییر تراز پرداختها و صادرات و واردات کشور در ارتباط است. نرخ ارز سوم، «نرخ ارز تعادلی بنیادی» است که انعکاس نرخ ارز در بلندمدت بوده و بر اساس برابری قدرت خرید تعیین میشود.
با این تعاریف میتوان گفت که در کوتاهمدت، ارز نقشی بهعنوان یک دارایی سرمایهای دارد و از این لحاظ بهطور معمول افزایش نرخ ارز، سبب تصمیمگیری فعالان اقتصادی نسبت به تبدیل سایر داراییهای خود ازجمله اوراق بهادار به ارز میشود. این امر در اصطلاح به خروج پول از بازار سرمایه به مقصد بازار ارز تعبیر میشود که اگرچه عبارت دقیقی نیست اما منظور از آن افزایش عرضه اوراق و کاهش شاخص قیمت سهام و افزایش تقاضا در بازار ارز و بهتبع بالا رفتن نرخ ارز است؛ فرآیندی که اقتصاددانان، از تعبیر افزایش سرعت گردش پول در بازار ارز برای اشاره به آن استفاده میکنند؛ بنابراین میتوان گفت که در کوتاهمدت، انتظار یک همراهی معکوس میان نرخ ارز و شاخص قیمت در بازار سهام وجود دارد.
لازم به ذکر است که اگرچه خریدوفروش ارز با انگیزه سفتهبازی با محدودیتهایی از طرف دولت مواجه شده است اما این محدودیتها همیشه بهطور کامل کارآمد ارتباط دلار و بورس نیستند و عموماً مغلوب اندیشیدن راههای جدید برای دور زدن آنها توسط سرمایهگذاران میشوند. علاوهبراین، امروزه نوآوریهای نوین در عرصه ارزهای دیجیتال خصوصاً ارزهایی مانند تتر۸ که ارزش آنها انعکاس تقریباً دقیقی از ارزهای خارجی است و به سهولت قابل خریدوفروش توسط افراد عادی هستند، جایگزین خریدوفروش ارز بهصورت فیزیکی شده است.
نگاهی به پژوهشهای داخلی در رابطه با اثرگذاری دلار بر شاخص بورس نیز نتایج متفاوتی ارائه میدهد. بهعبارتدیگر همچنان که در دستهای از مطالعات علمی بر تأثیر منفی و معنادار نرخ ارز بر شاخص قیمت سهام تأکید شده و افزایش قیمت ارز در کوتاهمدت را علتِ خروج سرمایه از بازار سهام و در نتیجه کاهش شاخص بورس میدانند۹ (موضوعی که در ابتدای مطلب و در ارتباط با نرخ ارز واقعشده مورد بحث قرار گرفت)، دستهای دیگر از مطالعات مربوطه، همراهی مثبت قیمت دلار و شاخص بورس را در بلندمدت اثبات کردهاند۱۰٫ در این رابطه، اگرچه کانالهای مختلفی برای تأثیرگذاری نرخ ارز بر بازار سرمایه در بلندمدت وجود دارد (مواردی ازجمله اثر تغییرات نرخ ارز بر شرکتهای واردکننده و صادرکننده و تغییر درآمدهای این شرکتها و انعکاس این تغییر درآمدها در قیمت سهام آنها و یا تأثیر نرخ ارز در ارزشگذاری شرکتها)، اما ارتباط مثبت میان نرخ ارز و شاخص سهام عمدتاً ناشی از تعدیل همهی قیمتهای داخلی نسبت به تغییر نرخ ارز است؛ بهعبارتدیگر از آنجا که شاخص بورس یک متغیر به قیمت جاری است، همانند سایر قیمتها در اقتصاد، با رشد نقدینگی و وقوع تورم رشد خواهد کرد؛ بنابراین تورم موتور محرکهی اصلی افزایش تمام نرخها در اقتصاد از نرخ ارز تا شاخص بازار سرمایه است.
بر اساس آنچه گفته شد، تأثیرگذاری قیمت دلار بر شاخص بورس در کوتاهمدت با اثر آن در بلندمدت متفاوت بوده که بخش عمدهای از آن بستگی به نوع تعریف از نرخ دلار دارد. در کوتاهمدت این اثر میتواند متأثر از ارزش سرمایهای که دلار پیدا میکند منفی باشد ولی در بازه زمانی بلندمدت اثر افزایش نرخ دلار از کانال تورم به بازار سرمایه تزریق میشود که همسو با حرکت دلار خواهد بود.
هدف از ارائه این مطالب شناخت عوامل مؤثر بر بازار سرمایه (با قبول اینکه صعود و نزول شاخص بخشی از ماهیت این بازار است) در جهت تسهیل در مسیر دستیابی به رشد اقتصادی مثبت است. بازار سرمایه بهعنوان در دسترسترین گزینهی روی میز اقتصاد کشور، جهت تحقق رشد تولید ناخالص داخلی، از یکسو منابع اقتصادی را برای تقویت سمت عرضه اقتصاد تجمیع کرده و از سوی دیگر به سبب ایجاد بستری مناسب برای سرمایهگذاری، بهنوبه خود از ایجاد تلاطم در سایر بازارها پیشگیری میکند. با پذیرش این موضوع که سرمایهگذاری در بازارهای مالی مستلزم تقبل ریسک در معاملات است، این بازار برای افراد مختلف اعم از ریسکپذیر، ریسکگریز و بیتفاوت نسبت به ریسک گزینههایی متناسب ارائه میدهد و از این طریق تحصیل سود را برای طیفهای مختلف جامعه تسهیل میکند.
ناگفته نماند که ایجاد، استقرار و حفظ بازار سرمایه از ضرورتهای بهبود فضای کسبوکار است۱۱، از طرفی ارتقای سطح بازار سرمایه به بهبود فضای کسبوکار منتج میشود. به بیانی دیگر؛ مطالعات انجام شده در باب ارتباط بازار سرمایه و بهبود فضای کسبوکار، رسالت این بازار را فراهم کردن امکانات و تسهیلات لازم برای انتشار اوراق بهادار مختلف جهت تأمین مالی طرحها معرفی کرده و توسعه ابزارهای سرمایهگذاری، نهادهای لازم برای تسهیل فعالیتها، عملیات بازار و نیز ایجاد بازارهای فعال و پیشرفته برای انتشار و معاملات اوراق بهادار مختلف را ابزار این بازار برای کمک به بهبود فضای کسبوکار در اقتصاد ایران میدانند.
بنابراین میتوان گفت که بازار سرمایه با تکیه بر سازوکاری که دارد از طریق حمایت از صنایع سودده میتواند مسیر دستیابی به رشد اقتصادی را از طریق حمایت از تولیدکنندگان و صنایع مولد تسهیل کند.
چرا بورس با وجود افزایش تورم و دلار رشد نمی کند
کارشناس بازار سرمایه با اشاره به نگرانی سهامداران از اقدام دولت در کاهش سود پالایشگاه ها و غیر حقیقی بودن شاخص، علت اصلی عدم رشد بورس با وجود افزایش تورم و دلار را اعلام کرد.
به گزارش بیدار بورس، علیرضا تاج بر درباره وضعیت هفته های اخیر بازار که به دلیل ابهامات قدیم و جدید با نوسان معناداری مواجه شده با انتشار متنی با عنونا "موانع بازگشت اعتماد به بازار سهام" در دنیای اقتصاد اعلام کرد: تهدیدهای متعدد تحمیلی بر بازار سرمایه باعث بیاعتمادی در سرمایهگذاران شد و اقدامی هم در راستای افزایش جذابیت بازار سهام همگام با جلباعتماد سهامداران از سوی هیچ کدام از ارکان اقتصادی مشاهده نمیشود. مذاکرات هستهای هم تقریبا به بنبست رسیده و ریسک سیاسی بیشتر شده است.
متاسفانه اظهارات دیپلماتها و سیاست گذاران هم امیدوارکننده نیست که میتواند وضعیت مذاکرات برجام را پیچیدهتر کند. این ریسک سیستماتیک در کلیت بازار حاکم است.
در صنایع مختلف هم تصمیمهای غیرکارشناسی یا ارتباط دلار و بورس حداقل عدمحمایت از صنایع به وضوح قابلمشاهده است. در برههای موضوع عوارض صادراتی مطرح بود که پس از ۲ماه حذف شد و این شائبه را بهوجود آورد که هر لحظه ممکن است ضد بازار سرمایه تصمیم جدیدی اتخاذ شود. در هفتههای اخیر هم موضوعاتی پیرامون افزایش نرخ بهره وجود داشت که در روند آتی بازار سرمایه اثرگذار است.
قطع ارتباط دلار و بورس ارتباط دلار و بورس برق در فصل تابستان نیز یقینا صنایع مهم بورسی را تحتتاثیر قرار خواهد داد. موضوعات دیگری اعم از عدم تعیین و تکلیف فروش بلوکی خودروییها و افزایش قیمت در صنعت شوینده که به رغم افزایش هزینههای مواداولیه و پرسنلی اجازه افزایش نرخ ندارد نیز مطرح است. علاوه بر سایه افکندن ریسک سیاسی و تهدید آن در کلیت بازار در تک تک صنایع نیز متاسفانه ریسکهای متعدد و ابهامات زیادی وجود دارد.
با این همه میشد با تمام ریسکها شاهد بازاری مثبت بود. چرا که قیمت سهام در کف هستند و با توجه به افزایش دلار همچنان انتظار سودآوری حتی در صورت قطع برق و افزایش نرخ خوراک بسیاری از شرکت وجود دارد. منتها در شرایطی که دولت حمایتی اصولی و نه پولی از بورس بهعمل نمیآورد و تصمیمات اغلب برخلاف منافع بخش مولد اقتصاد و سرمایهگذاران است، نه تنها پول ترغیب به ورود به این بخش نخواهد شد بلکه داراییهای غیر مولد همانند مسکن، طلا و ارز مأمن جدید خواهند بود.
شائبه سهامداران از اقدام دولت در کاهش سود پالایشگاه ها
به طور معمول شاخص بورس با نفت همبستگی داشته و اکنون چنین وضعیتی وجود دارد اما افزایش نرخ نفت باید بهطور مستقیم بر نرخ فروش محصولات پالایشی اثرگذار باشد. زمانی که پالایشگاه ها اقدام به انتشار گزارشهای محتاطانه میکنند و چنین افزایشی در صورتهای مالی قابل رویت نیست، شائبه ای ایجاد میشود مبنیبر اینکه ممکن است شرکت پالایش و پخش که نماینده دولت است از سود شرکتهای پالایشی برای خود تامین مالی جدا گانه کند.
این مهم از نگاه سرمایهگذار به سایر صنایع نیز بسط پیدا میکند. بنابراین باید به سرمایهگذار حق داد که جانب احتیاط را پیشه کند و سرمایهگذاری را به حداقل برساند.
در این میان دلار هم بازار آزاد سقفهای جدیدی را شکست و توانست رکوردی را به ثبت برساند اما همچنان با نرخ دلار نیمایی فاصله ۳۰درصدی دارد. شرکتهای صادرکننده بیشترین چشمانداز افزایش سودآوری را تحتتاثیر تعدیلات اسکناس آمریکایی و قیمتهای جهانی خواهند داشت اما باید دلار را با نرخ نیمایی تبدیل کنند. زمانی که نرخ نیما با تغییرات قابلملاحظهای همراه نشده، انتظار افزایش قیمت سهام را نباید داشت.
شاخص غیرحقیقی بورس و ادامه رانت خواری!
سرمایهگذاران در بورس با شاخص غیرحقیقی مواجه هستند که به تشدید بیاعتمادی منتهی میشود. چرا که سهامداران در یک ماه اخیر شاهد افت ۲۰ تا ۲۵ درصدی پرتفوی بود اما شاخص کل بورس چنین رقمی را نشان نمیدهد که منجر به بیاعتمادی شده است. از سوی دیگر متاسفانه تصمیمگیران اقتصادی هم یا با ساز و کار بورس آشنایی نداشته یا اعتقاد و اعتمادی به بازار سهام ندارند.
به نظر میرسد با مخابره چند خبر خوشایند، نقدینگی مجددا وارد بازار سهام شود. در بازار ارز دلار نیمایی به ۴۲۰۰ تومانی گذشته تبدیل شده و دلار شرکتی که سهامدار اقدام به سرمایهگذاری در آن کرده است میتواند با نرخ آزاد به فروش برسد اما ۳۰ درصد پایینتر به فروش میرسد و عدهای از این رانت منتفع میشوند.
به جای اینکه این پول وارد جیب سهامدار شود به افراد دارای رانت، داده و یقینا باعث بیاعتمادی میشود. این فاصله نرخها یادآور تجربه ۴ سال اخیر (در باب ارز ترجیحی) است. تکرار تجربه، متاسفانه از تجربیات در خصوص چند نرخی بودن ارز درس گرفته نشده است. در حالحاضر یا باید بانک مرکزی نرخ بازار آزاد را بشکند یا تسلیم شده و نرخ نیما را افزایش دهد. فاصله بین دو نرخ صرفا رانتی است که از بازار سرمایه کسب شده و به عدهای خاص تخصیص داده میشود. در واقع این مهم شبیه همان اتفاقی است که قیمتگذاری دستوری در خودرو ایجاد کرده است.
نگرانی بی مورد از کاهش قیمتهای جهانی
به تازگی آمار تورم آمریکا منتشر شده و افت بازارهای جهانی در صورتی در بورس ایران تاثیرگذار است که منجر به افت قیمت کالاهای اساسی همانند فلزات، محصولات غذایی و. شود. جنگ روسیه و اوکراین هم در جریان است و بهنظر نمیرسد افت محسوسی در قیمتهای جهانی اعم از فلزات، پتروشیمی و محصولات غذایی رخ دهد. حتی اگر افتی هم پیشبینی شود مگر این صنایع در یک سالگذشته با قیمتهای جهانی تقریبا دوبرابری، افزایش سودی را تجربه کردند؟ سهامداران گروه روی که قیمت هر تن از ۲ به ۳۸۰۰ دلار رسید مگر چنین افزایشی را در صورتهای مالی مشاهده کردند که اکنون کاهش قیمتهای جهانی بتواند اثرات محسوسی در روند صنایع داخلی ایجاد کند؟
متاسفانه صرفا باید شاهد افزایش قیمتهای جهانی و کالاهای اساسی در تابلوی بورسهای خارجی بود و چندان این افزایش را در بورس مشاهده نشده و اغلب سهام در کف قیمتی سالهای گذشته قرار دارند. بنابراین نگرانی درخصوص کاهش قیمتهای جهانی بیمورد است.
نکته اینجا است که شرکتهای داخلی اقدام به فروش محصولات میکنند اما چرا محصولاتی مانند اوره و روی با نرخهای جهانی به فروش نمیرود؟ چه اتفاتی درحال افتادن است؟ از جیب سهامدار به جیب چه کسی میرود؟ این مهم ابهامی بزرگ برای سهامداران صنایع مختلف است.
علت اصلی عدم رشد بورس با وجود افزایش تورم و دلار
با افزایش تورم و دلار، قیمت سهام هم باید افزایش مییافت ولی زمانی سهام افزایشی میشود که اعتماد سرمایهگذار جلب و وجوه نقد جدید وارد بازار شود. چرا که تجربه سرمایهگذار طی چند سال اخیر نشان داده در هر بحران سیاسی، سود در دلار، سکه، خودرو یا سایر داراییهای غیر مولد است اما در نقطه مقابل افرادی که در بازار سهام سرمایهگذاری کردند با زیان مواجه بودند.
بنابراین ظرفیت های بازار سرمایه، کف قیمتی و پیش بینی سود فقط بر روی کاغذ بوده و تا زمانی که اعتماد سرمایهگذار خرد جلب و اتفاقات تلخ گذشته فراموش و نقدینگی وارد بازار نشود، ظرفیت های بازار سرمایه بالفعل نخواهد شد.
در این میان موضعگیری ارکان اقتصادی از وزارت صنعت تا وزارت اقتصاد اغلب برخلاف منافع بازار سرمایه بوده و متاسفانه تصمیمگیران اقتصادی با ساز و کار بورس آشنایی ندارند. از سویی متولیان بازار سرمایه توان مذاکره مستقیم با تصمیمگیران کلان را ندارند. به طوریکه آخرین مورد مربوط به عدم ورود خودرو در بورسکالا و ضربه تاریخی به شاکله بورس بود و با یک نامه شبانه، همهچیز لغو شد تا مشخص شود توان حمایت از سهامدار در برابر تصمیمگیران کلان اقتصادی وجود ندارد.
تاثیر افزایش قیمت دلار بر بورس – اثر نوسانات بازار ارز در بازار بورس ایران
اخیرا شاهد افزایش قیمت شدید دلار در کشورمون هستیم و در کنار دلار، قیمت سکه و طلا هم افزایش های چشم گیری را به خود دیده است و همچنین بازار مسکن هم متاثر از بازارهای مالی دیگر، از رکود خارج شده و روند افزایشی خود را از سر گرفته است! در این بین سوال اینجاست که تاثیر افزایش قیمت دلار بر بورس به چه شکل است و روند شاخص کل بورس به چه صورتی خواهد بود؟ قطعا با افزایش قیمت دلار و ارزهای دیگر ، خودرو ، مسکن ، طلا و سکه و حتی مواد مصرفی مورد نیاز مردم، تاثیر افزایش قیمت دلار بر بورس هم جالب خواهد بود و باید دید که با افزایش شدید قیمت دلار طی روز های گذشته، اثرات این افزایش قیمت در قیمت سهام های شرکت های مختلف چجور است. در این مطلب راهنما قصد داریم تاثیر افزایش قیمت دلار بر بورس را به صورت کامل بررسی کنیم و یک نتیجه گیری کلی در خصوص با آینده بازار سهام با توجه به نوسانات ارزی داشته باشیم، پس با کد بورسی همراه باشید.
تاثیر افزایش ارتباط دلار و بورس قیمت دلار بر بورس
بازار بورس و بازار ارز همیشه به عنوان قسمت های حساس بازار مالی مورد توجه ویژه سیاست گذاران مالی و اقتصادی بوده اند. نرخ ارز در همه بورس های دنیا از متغیرهای حائز اهمیت و تاثیرگذار بر شاخص قیمت سهام بوده و هست. در حقیقت نرخ ارز، قیمت نسبی پول خارجی به پول داخلی است که ارتباط دلار و بورس به عنوان یکی از عوامل کلان اقتصادی، همیشه مورد توجه سهامداران و فعالان بازارهای مالی بوده است.
به عبارتی دیگر این نرخ نشان دهنده شرایط کلی اقتصادی کشور است و عاملی مهم برای مقایسه اقتصاد داخلی با اقتصاد دیگر ملت ها به حساب می آید. در ادامه این مقاله تحلیل از کد بورسی بنا داریم تا تاثیر افزایش قیمت دلار بر بورس را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل خودمان قرار دهیم. بازار سهام ایران رابطه تنگاتنگی با قیمت محصولات جهانی دارد و از آنجایی که محصولات جهانی با ارز معامله و ارزش گذاری می شوند، تغییرات ارزش ارز بر قیمت کالاها و محصولات تاثیر گذار خواهد بود.
درصورتی که تمایل دارید تا از خدمات ۲۵ درصد تخفیف کارمزد در بورس، مشاوره خرید، آموزش های رایگان بورسی و … بهره مند شوید میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام نمایید.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که شاخص ارز و بورس در ایران همبستگی نزدیکی با یکدیگر دارند. با توجه به صادراتی و وارداتی بودن بیشتر شرکت های فعال در بازار سهام و میزان وابستگی آن ها به نرخ ارز، نوسانات ارز می تواند تاثیرات متفاوتی بر منابع پذیرفته شده در بورس و شرکت ها داشته باشد. این نوسانات می تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم ارزش سهام شرکت های بورسی را تحت تاثیر قرار دهد. که در ادامه به بررسی هر یک از این دو مورد خواهیم پرداخت :
تاثیرات مستقیم نوسانات نرخ ارز در بورس
تاثیر مستقیم شامل آن دسته از شرکت های بورسی است که صادراتی هستند و با نرخ های جهانی قیمت گذاری می شوند، مثل صنایع پالایشگاهی، پتروشیمی، فلزی، معدنی و …) این شرکت ها با افزایش قیمت دلار محصولات تولیدی خود را با قیمت بالاتری می فروشند و سودآوری بیشتری نصیب شرکت های صادرکننده می شود، پس معمولا به دنبال افزایش نرخ ارز، ارزش سهام این شرکت ها نیز افزایش خواهد یافت. امروزه این موضوع در خصوص با نیمی از شرکت های فعال در بورس صدق می کند.
همین طور دیگر شرکت ها نیز امکان دارد از بابت افزایش نرخ های احتمالی پس از رشد دلار تعدیلات مثبت خوبی داشته باشند. چنانچه روند افزایشی در نرخ ارز موجب افزایش در قیمت سهام شود نسبت E/P شرکت ها تغییر یافته و به دنبال آن ارزش سهام این شرکت ها نیز با افزایش روبرو خواهد شد. از آنجایی که افزایش نرخ ارز موجب افزایش قدرت صادرات شرکت ها می شود، شرکت هایی که درآمد حاصل از فروش محصولات صادراتی خود را بر مبنای برابری نرخ ارز با ریال در بازار آزاد، شناسایی و وصول می کنند از این بابت با تعدیل مثبت درآمد مواجه می شوند، پس قیمت سهام آنها به دلیل افزایش تقاضا جهت خرید سهام با افزایش روبرو خواهد شد.
در مقابل ولی سهام شرکت هایی که مواد اولیه، تکنولوژی و تجهیزات تولیدی آنها از خارج کشور تامین می شود مثل بعضی ار خودروسازان، صنایع دارویی و غذایی و نیز حمل و نقلی ها و … از افزایش قیمت ارز معمولا تاثیر منفی می گیرند، به این دلیل که قیمت و هزینه تمام شده محصولات در این حوزه زیاد خواهد شد و به دلیل کاهش قدرت خرید روند سودسازی در این شرکت ها با کاهش مواجه می شود. در واقع این یعنی در صورتی که یک بنگاه اقتصادی از تقاضاکنندگان ارز باشد، تغییرات نرخ ارز می تواند برنامه های تولیدی این شرکت ها را تغییر دهد و بهای تمام شده محصولات تولیدی این دسته از بنگاه ها را افزایش یا کاهش دهد که طبیعتا به دنبال آن ارزش سهام این شرکت ها نیز دچار نوساناتی می شوند که می تواند مثبت و بعضا منفی باشد.
به عنوان مثال خودروسازی سایپا، با نماد معاملاتی خساپا را فرض می گیریم؛ اگر این شرکت ورقه های فولادی مورد نیاز برای ساخت بدنه خودروهای خود را با بالا رفتن قیمت جهانی فولاد و افزایش قیمت دلار داخلی، ۳۰ درصد بالاتر از قیمت پیش بینی شده در صورت های مالی خود تامین کند، سود قطعی انتهای سال آن ها مستعد تعدیل منفی است و ارزش سهم این شرکت در بورس روند کاهشی به خود خواهد گرفت، بنابراین به صورت کلی به خاطر این که افزایش قیمت مواد اولیه مصرفی وارداتی، افزایش بهای تمام شده کالاهای تولیدی را به دنبال دارد، موجب افزایش تورم و کاهش قدرت خرید مصرف کننده خواهد شد.
تاثیرات غیرمستقیم نوسانات نرخ ارز در بورس
بیش از نیمی از شرکت های حاضر در بازار بورس، به نوعی به صورت مستقیم با اقتصاد بین الملل و به ویژه قیمت کالاهای جهانی مرتبط اند و همچنین تعداد زیادی از شرکت های دیگر بازار بورس به صورت سرمایه گذاری و هلدینگی مشغول به فعالیتند که می توان گفت به صورت غیرمستقیم با قیمت های جهانی محصولات ارتباط دارند و با توجه به منابعی که روی آنها سرمایه گذاری کرده اند با نوسانات نرخ ارز امکان دارد ارزش آنها افزایش و یا کاهش پیدا کند. چنانچه تمرکز آن ها روی شرکت های صادرات محور باشد، افزایش قیمت ارز موجب افزایش ارزش سهام آنها شده و بالعکس چنانچه روی شرکت های واردات محور متمرکز باشند، با افزایش قیمت ارز معمولا دچار کاهش ارزش می شوند.
البته باید این موضوع را هم در نظر داشت که به طور کلان، افزایش نرخ ارز نه تنها قیمت کالاهای وارداتی را زیاد می کند، بلکه قیمت برخی کالاهای تولیدی داخل کشور هم با افزایش روبرو شده و به دنبال تضعیف پول ملی در برابر ارزهای خارجی، تورم به بیشترین حد خودش می رسد. چنانچه کاهش ارزش پول ملی در کشوری آگاهانه و با کنترل های لازم پولی و مالی دولت انجام شود، بی تردید اثر مثبتی بر افزایش صادرات کشورها و بینیازی از واردات دارد. کاهش ارزش پول ملی دغدغه ای است که سرمایه گذاران را ترغیب به روش هایی برای حفظ ارزش سرمایه خود خواهد کرد، با ارتباط دلار و بورس وجود تفاوت بین شرکت ها و صنایع ارز بر و ارزآور می توان این طور بیان داشت که بیشتر صنایع از افزایش نرخ ارز تاثیر مثبت می گیرند و با رشد سودآوری روبرو خواهند شد، ولی میزان تاثیر پذیری، شدت و تناسب آن یکسان نیست.
تاثیر نوسانات اخیر دلار در بازار بورس
در سالیان اخیر اغلب نوسانات بازار ارز با اثرگذاری روی بازار بورس همراه بوده است، به خاطر این که همانطور که اشاره شد بازار ارز و بازار بورس همبستگی نزدیکی با یکدیگر دارند و با افزایش نرخ ارز به دلایل سیاسی و اقتصادی بازار بورس به صورت هیجانی و به سرعت تحت تاثیر بازار ارز قرار می گرفته است. اخیرا شاهد نوسانات بسیار زیاد در بازار ارز و افزایش بیش از حد قیمت دلار بودیم که این افزایش نرخ موجب ایجاد هیجانات اقتصادی در بنگاه های اقتصادی کشور شد که بازار بورس تیز از این قاعده مستثنی نیست.
افزایش قیمت دلار به افزایش تمایل سرمایه گذاران به خرید سهام شرکت های صادرات محور منجر می شود، ولی پس از آن با تعیین ارز تک نرخی از جانب دولت از تمایل سهامداران کم خواهد شد. این رویدادها باعث شد تا صنایع صادرات محور و صنایعی که مجبور به تهیه مواد اولیه با ارز هستند، در هفته های گذشته نوسانات بسیاری را به خود ببینند. تحلیلگران معتقدند که تحولات ارزی در روزهای اخیر تأثیر یکسانی بر سهام شرکت ها نخواهد گذاشت، ولی به تعدیل سود غیرواقعی بعضی از شرکت ها منجر می شود، به خاطر این که این موضوع موجب کاهش حاشیه سودهای غیرواقعی برخی از شرکت های فعال در بورس شد که خوراک خود را با نرخ دلار مبادله ایی دریافت کرده اما فروش شان با نرخ آزاد انجام می شد.
در حقیقت با تحولات بازار ارز، پیش بینی بازار سهام برای سهامداران کار ساده ای نیست و از همین روی در این نوسانات رشدها و کاهش های متوالی در قیمت سهام برخی شرکت ها مشاهده می شود، اگرچه که روند بازار سهام به صورت کلی در سال ۹۷، ۹۸ و تا به اینجای ۹۹ صعودی بوده است و همراه سود خوبی نصیب سهامداران شده است و چه بسا این افزایش قیمت دلار و ارزهای دیگر، مزید علت باشد تا مسیر صعودی بورس ایران ادامه دار تر و مطمئن تر شود، به ویژه در شرکت های پلایشی و پتروشیمی و فلزی که صادرات محورند و با افزایش قیمت ارز، حاشیه سودی بهتری خواهند داشت و از این طرف، سهامداران هم با اوردر های خرید خود، ارزش سهام این گونه از شرکت ها را افزایش می دهند.
بی تردید نکته حائز اهمیت برای معامله گران و همچنین فعالان اقتصادی و سرمایه گذاران رسیدن قیمت دلار به تعادل و کاهش نوسان بازار ارز است، به این دلیل که نوسانات بازار ارز موجب رشد و یا افت هیجانی ارزش برخی شرکت ها شده و تصمیم گیری و انتخاب صحیح و آگاهانه سهام را سخت تر از قبل خواهد کرد.
شایان ذکر است که هر عامل تورم زا به رشد سهام در بورس منتهی خواهد شد، دلیل این موضوع هم این است که قیمت سهام یک ارزش نسبی است که متاثر از سود حسابداری شرکت ها می باشد که این سود با تورم افزایش خواهد یافت، همچنین باید توجه داشته باشید که این سود را باید از سود اقتصادی تفکیک کنید. به همین منظور، هر عامل تورم زایی این سود را تغییر داده و به تبع آن، قیمت افزایش پیدا می کند. بدیهی است شرکت هایی که درآمد ارزی دارند یا قیمت کالاهای آن ها با قیمت های جهانی معیین می شود، اثرپذیری بیشتری از نرخ دلار دارند، مثل شرکت هایی که صادرات دارند که طبعا قیمت صادراتی آنها در قیمت دلار ضرب شده و در بودجه آن ها قابل محاسبه خواهد بود.
نتیجه گیری و کلام آخر
به صورت کلی می توان این طور گفت ارز نقشی اهرمی در بازار سهام بازی می کند و تغییرات قیمت ارز بر روند سودآوری شرکت های حاضر در بورس ایران، به ویژه شرکت های صادرکننده از جمله شرکت های پالایشی، معدنی و فلزی اثرات بسیار زیادی دارد و همچنین افزایش قیمت ارز موجب افزایش بهای تمام شده کالاهای تولیدی نیز خواهد شد.
در مجموع هر چه صادرات بدون ریسک و مطمئن شرکت ها افزایش یابد و به علاوه بازار این شرکت ها نیز کمتر متاثر از سیاست ها باشد، اهرم دلاری نیز از تاثیر فوری و شدیدتری برخوردار خواهد بود، ولی در مقابل هر چه فروش داخلی شرکت ها افزایش یابد، نقش اهرم دلار، ضعیف تر خواهد شد.
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که افزایش نرخ ارز و برجسته شدن این نوسانات در چشم عموم جامعه، تهدیدی علیه بازار سهام، به عنوان بازاری موازی و رقیب بازار ارز، محسوب می ارتباط دلار و بورس شود.
سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار باید به اثرات کوتاه مدت و بلندمدت تغییرات قیمتی و ارزی توجه داشته باشند و تغییرات یکباره شاخص قیمت را ملاک ارزیابی سودآوری و انتخاب سهام جدید قرار ندهند و با اطلاعات و آگاهی کامل در سهام کم ریسک و بنیادی و با نگاه بلند مدت وارد شوند و درگیر هیجان های زودگذر و شایعات و حاشیه های بازار نشوند.
امیدوارم از این مقاله با عنوان آموزش نوسان گیری روزانه در بورس نهایت استفاده رو کرده باشید. هر گونه سوال و یا ابهامی هم داشتید، از طریق بخش ارسال نظرات و دیدگاه ها در انتهای صفحه، با ما در ارتباط باشید.
چرا دلار قوی برای بورس خوب نیست؟
یک بازار کامودیتی محور است و این نمادها سهم بالایی از ارزش کل شرکتهای بورسی را به خود اختصاص دادهاند. بنابراین یکی از مهمترین عوامل در روند درآمدی این نمادها و در نتیجه روند کلی بورس، تغییر نرخ کامودیتیها در بازارهای جهانی است.
اقتصاد
معمولاً یک رابطه معکوس میان ارزش دلار و نرخ کامودیتیها وجود دارد. به صورت تاریخی زمانی که دلار در برابر سایر ارزهای اصلی تقویت میشود، نرخ کامودیتیها کاهش پیدا میکند و برعکس. هرچند اغلب یک رابطه معکوس قابل توجه میان ارزش دلار و نرخ کامودیتی وجود دارد اما این یک همبستگی کامل نیست. دلیل رابطه معکوس میان ارزش دلار و نرخ کامودیتیها چیست؟
به طور معمول یک رابطه معکوس میان ارزش دلار و نرخ کامودیتیها وجود دارد. دلیل اصلی این موضوع این است که دلار، ارز معیار در مکانیسم قیمتگذاری کامودیتیها در بازارهای جهانی است.
با توجه به اینکه دلار به صورت تاریخی باثباتترین ارز خارجی است، همواره به عنوان ارز ذخیره میان کشورها مطرح بودهاست؛ به این معنا که غالب کشورها، بخشی از ذخایر داراییهای خودرو را به صورت دلار نگه میدارند. همچنین زمانی که صحبت از تجارت بینالمللی هر کالایی مانند مواد خام و کامودیتیها میشود، دلار در بسیاری از موارد ارز مبادلاتی میان طرفین است.
دلار ارزان، نرخ کامودیتیها را افزایش میدهد
زمانی که ارزش دلار کاهش پیدا میکند، هزینه دلاری خرید کالا افزایش پیدا میکند و در نقطه مقابل مقدار کمتری از سایر ارزها برای خرید مقدار مشخصی دلار مورد نیاز است؛ به عنوان مثال اگر ارزش کالایی ۱۰۰ دلار باشد و نرخ برابری یورو و دلار برابر با یک باشد، خریدار اروپایی برای خرید این کالا باید ۱۰۰ یورو پرداخت کند. حالا اگر نرخ برابری دلار و یورو به ۰.۹ کاهش پیدا کند و دلار تضعیف شود، برای خرید آن کالا نیاز به ۹۰ یورو است. در اقتصاد کلاسیک این به معنای افزایش قدرت خرید و تقاضا است که به افزایش قیمتها منجر خواهد شد. حالا اگر ارزش دلار افزایش پیدا کند، این مکانیسم معکوس میشود و باعث کاهش تقاضا و افت نرخ میشود.
بنابراین به دلایل تاریخی و اقتصاد قوی امریکا، در بخش اعظمی از تجارت بینالملل جهانی از دلار به عنوان ارز مبادلهای استفاده میشود؛ در این شرایط زمانی که دلار تقویت میشود، نرخ کالاها به ارزهای دیگر گرانتر و منجر به کاهش تقاضا میشود و وقتی دلار تضعیف میشود، نرخ کالاها در سایر ارزها کاهش مییابد که باعث افزایش تقاضا میشود.
به عنوان مثال وقتی ارزش دلار در سال ۲۰۱۴ شروع به افزایش کرد، شاخص دلار در قراردادهای آتی برابر با ۷۸.۹۳ بود که این عدد در سال ۲۰۱۶ به حدود ۹۷ رسید؛ به بیان دیگر، ارزش دلار در حدود دو سال ۲۳ درصد افزایش یافت. در این بازه زمانی شاهد این بودیم که نرخ بسیاری از کامودیتیها کاهش پیدا کرد.
همیشه رابطه ارزش دلار و نرخ کامودیتیها برقرار نیست
البته باید توجه داشت که هرچند روابط تاریخی را میتوان به عنوان ارتباط دلار و بورس یک معیار مهم در نظر گرفت اما در برهههایی از زمان هم شاهد واگراییهایی که روابط تاریخی نقض شدهاست، بودیم. بنابراین ممکن است قمیت کامودیتیها و ارزش دلار در بازههای زمانی خاصی در یک جهت حرکت کرده باشند.
نکته دیگری که باید توجه داشت این است که برخی مطالعات نشان میدهند که همبستگی ارزش دلار و نرخ کامودیتیها در حال تضعیف شدن است؛ یک مؤسسه تحقیقات بازار، سال ۲۰۱۷ گزارش کرد که از سال ۲۰۱۶ این رابطه تضعیف شده است و به عنوان نمونه در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ حتی با افزایش ارزش دلار در برابر سایر ارزها، نرخ کالاها افزایش یافت. هر چند که دوباره شاهد ارتباط میان ارزش دلار و نرخ کامودیتیها در سالهای بعد بودیم.
دیدگاه شما